این مقاله بر مبنای زاویه دید مدیران نسبت به مقوله شهر نگاشته شده است.
با اين اوصاف به نظر ميرسد بهتر است دوربين را در فاصلهاي از فضاي فوقاني سرزمين(كشور) قرار دهيم كه تصويري جامع از تماميت آن به ما بدهد و بعد شروع كنيم به حركت كردن به صورت پلان هاي با فواصل مشخص و رفته رفته روي يكي از شهرها فوكوس (تمركز) نمایيم. اين مسير هم در برنامه ريزي شهري و هم در مديريت شهري از ابتدا تا انتها بايد پيموده شود. فقدان حلقهاي هرچند كوچك باعث تزلزل پايههاي اقدامات بعدي خواهد شد. بي هيچ شكي بايستي به مقوله برنامه ريزي به لحاظ فضايي(كالبدي) و سلسله مراتب آن اهميت بدهيم و نيز آنرا از همان ابتدا با همان قالب مديريت نماييم. مديريت صحيح برنامهريزي و برنامههاي ملي، مديريت درست برنامههاي منطقهاي را ممكن ميسازد تا به هدف بعدي كه مديريت صحيح بر سكونتگاه هاي شهري است نائل شويم. اين چرخه مديريت تا زماني كه به صورت یک حلقه بسته و کامل نگریسته و اجرا نشود، جواب قابل قبول نخواهد داد. مديريت سيستم اداره كشور، مناطق و شهرها ايجاب ميكند كه فعاليت ها به يك نقطه ختم نشده و بازخورد اطلاعاتي قوي و درستي صورت گيرد. جريان يك سويه اِعمال مديريت شهري درست به مانند نوع شاخهاي شبكه آبرساني در شهرها؛ آسيب پذير، زيانبار و ناكارآمد است. جالب اينكه عوارضي مثل آن هم در پي دارد! به جايي مي رسيم كه "معضلي" در "شهري" مي تركد! با اين تفاوت كه در شبكه آبرساني ميتوانيم قسمتي را مسدود كرده و به ترميم شبكه بپردازيم ولي در معضلات شهري اين امكان وجود ندارد!
به نظر ميرسد زماني ميتوانيم به سراغ سازمان ها و تشكيلات اداره كننده ي يك شهر به طور منفرد و مجزا برويم كه از نبود ايراد و اشكال در ردههاي بالاي سلسله مراتب مديريتي مطمئن باشيم. دستهاي نامرئي قوانين و ساز و كارهاي تشكيلاتي چنان عنان اختيار را از دست مديران و مجريان محلي در شهرها گرفته است كه گاه بيشتر به بازیگران ميمانند تا كارگردانان مديريت اجرائي يك شهر. به راستي كه استقلال رمز مديريت واقعي است و رابطه سالم و خوراك سالم از سلسله مراتب بالاتر مديريتي، تضمينكننده اقدامات صحيح مديران سطوح پايينتر خواهد بود.
روبروي دوربيني كه در ارتفاع بخصوصي قرار دادهايم، بايد آيينهاي نصب كنيم تا خودمان را نيز در تصوير داشته باشيم! بايد در سيستم مديريتي از بالا به پايين و از پايين به بالا به عنوان يك معادله از دو طرف جواب ديگري را بتوان يافت. امروزه با فراگيرشدن بحث مشاركت و برنامهريزي مشاركتي، برنامهريزي را عين مردم قلمداد ميكنند و تصور اينكه عدهاي براي مردم و دور از نظارت مردم برنامهريزي كنند، مردود شمرده ميشود. بايستي مردم داخل در خود برنامهها و برنامهريزي ها و مديريت ها باشند و مديراني لايق اين قافله را راهنمایی نمایند. بايد سياست هاي شهرسازي را قانوني كرد و بايد از هرگونه سياسي كردن قوانين شهرسازي و برنامه ريزي شهرسازي پرهيز نمود تا مديران شهري در چارچوب "وحدت مديريت شهري" با دست باز و طيب خاطر عمل نمايند.
موضوع مهم ديگري كه در يكي از مراحل حركت دوربين با آن مواجه خواهيم بود، مقولهي بخشي بودن مقوله برنامهريزي و به تبع آن مديريت در ايران است. بخشي بودن يعني اينكه در كشور ما لايحه بودجه و برنامه هاي منضم به آن از طرف هيأت دولت به مجلس شوراي اسلامي تقديم و پس از تصويب، سازمان مديريت و برنامهريزي طبق رديفهاي بودجهاي، بودجه وزارتخانههاي مختلف را در اختیار وزير مربوطه ميگذارد و حال؛ آن دستگاه اجرایي ميخواهد در تمام مسائل يكهتاز ميدان باشد و به هر دري ميزند تا اين بودجه را در مسيرهايي كه بيشتر خود صلاح ميداند صرف نمايد. عملاً وزارتخانههاي مختلف هيچگونه الزامي به ملاحظه يكديگر و هماهنگي با هم ندارند! وقتي به دنبالههاي اين دستگاه هاي اجرایي متعدد در مناطق و استان ها نظري بيفكنيم چرايي اختلال در كارهاي مديريتي استان را درخواهيم يافت. چون تيم مديريتي استان و نقاط شهري آن در حقيقت كپي كوچك شدهاي از اصل ساختار مستقر در پايتخت هستند و اين است كه دستگاه هاي اجرایي و مديران مختلف در بخش هاي متعدد فعاليتي شهرها، با هم همنوا و هماهنگ نيستند. آنها براي شهر كار نميكنند. براي مردم برنامهريزي نميكنند. براي مردم مديريت نميكنند. بلكه تمام اين كارها را براي وزارتخانه متبوعه انجام ميدهند. حال خوانندگان گرامي جايگاه *شهرداري* را- كه براساس قانون؛ مؤسسهاي عمومي و غيردولتي محسوب ميشود- در اين سلسله مراتب مديريت سرزميني حدس بزنند و چرايي عدم همكاري برخي دستگاه هاي اجرایي در سطح شهر را با شهرداري در ارائه بعضي خدمات از عكاس محترم جويا باشند.

ادامه در صفحه بعد
