شنبه 15 آذر 1404
تاریخ : سه شنبه 20 شهريور 1386
کد 40

نقش آمار در مديريت تصميم

اهميت وجود آمار در روند مذكور بر كسي پوشيده نيست ، اين مقاله هم تصميم ندارد در اين راستا سخني به ميان آورد و با كلي گويي هر چند صحيح به بيان نقش آمار در برنامه ريزي بپردازد ، بلكه سئوال اساسي اينجاست كه « اگر همه بر اهميت آمار در كمك به برنامه ريزي و تصميم سازي واقف هستند پس موانع اجرايي استفاده بهينه از آمار در تصميم گيري هاي مديريتي و برنامه ريزي كوتاه مدت، ميان مدت و دراز مدت در چيست؟»
اصولاً « مديريت » به خصوص در حيطه « شهري » با ابعاد گسترده و پيچيده اي مواجه است. اين امر هرچه به سمت « كلان شهرها » ميل مي كند پيچيده تر ، گسترده تر ، و متنوع تر مي گردد و در سطوح ملي و منطقه اي نيز تداوم مي يابد.
توجه به ابعاد مختلف يك شهر از جمله ابعاد فرهنگي ، اجتماعي ، اقتصادي ، مذهبي ، تفريحي ، آموزشي، مسكن ، ارتباطات ، جمعيت ، امنيت ، ... و نيز توجه به ضرورت هاي درك واقعيت هاي وضع موجود ، ترسيم اهداف دست يافتني و ارايه راهكارهاي نيل به وضع مطلوب و ضرورت برنامه ريزي و ترسيم استراتژي توسعه شهري جزء لاينفك « مديريت شهري» مي باشد. اين امر طلب مي كند كه اطلاعات قابل اعتماد براي ارزيابي ها، همواره در دسترس باشد. از جمله  ضرورت هاي ارزيابي مي توان به ارزيابي وضع موجود ، پيش بيني مسير تغييرات بر اساس پتانسيل هاي وضع موجود، ترسيم وضع مطلوب ، مقايسه تغييرات وضع موجود با وضع مطلوب، تعيين متغيرها و عوامل تأثيرگذار در روند تغييرات جاري به منظور كم كردن و نهايتاً انطباق اين تغييرات با نيازهاي وضع مطلوب و ... اشاره داشت.
اهميت وجود آمار در روند مذكور بر كسي پوشيده نيست ، اين مقاله هم تصميم ندارد در اين راستا سخني به ميان آورد و با كلي گويي هر چند صحيح به بيان نقش آمار در برنامه ريزي بپردازد ، بلكه سئوال اساسي اينجاست كه « اگر همه بر اهميت آمار در كمك به برنامه ريزي و تصميم سازي واقف هستند پس موانع اجرايي استفاده بهينه از آمار در تصميم گيري هاي مديريتي و برنامه ريزي كوتاه مدت، ميان مدت و دراز مدت در چيست؟»
به اين سوال از چند منظر مي توان پاسخ كارشناسي، اجرايي و عيني داد در اين مختصر سعي مي شود فقط از منظر سيستم هاي اداري و مديريتي به موضوعات زير اشاره داشت:
 
* مديريتها درك واقع بينانه كلي نسبت به فنون و ابزار آماري ندارند:
 
« آمار؛ هنر دستيابي به حقايق، از درون واقعيت هاي به ظاهر نامنظم است.»
         
اين يك شعار نيست چرا كه آنهايي كه به فنون و ابزار پيشرفته آماري اشراف ندارند مي دانند كه هنر يك محقق آماري كنترل خطا است و در فنون مختلف براي اين امر راهكارهاي كلاسيك مختلفي مطرح است كه بر حسب ماهيت آماري اقلام مورد مطالعه ، محقق در نقطه قضاوت و گزينش براي روش تحقيق قرار     مي گيرد و بر تمام اين گزينه ها « ديد نسبيت» حاكم است و از منطق جزمي و رياضي كمتر خبري است. اينكه متناسب با ماهيت اقلام آماري چه روش هايي مطلوب است و خواهد توانست، خطاها را بيشتر كنترل نمايد نقطه اي است كه علم آمار را به هنر مي كشاند. درست مانند ترسيم يك تصوير نقاشي با رنگ هاي محدود كه اثر واقع بينانه، از پنجه هر فردي هر چند كه اصول و ابزار كار را هم بشناسند خلق نمي شود.
درك اغلب موارد از آمار در حد انجام چهار عمل اصلي بر روي ارقام و حداكثر تهيه يك نسبت درصدي و يا رسم يك نمودار خلاصه مي شود كه جزئي از « آمار توصيفي » است كه اگر چنين بود، تحصيلات ابتدايي براي تهيه گزارشات آماري كفايت داشت. آنها كمتر به «آمار تحليلي و استنباطي» و وجود ابزار پيش بيني، آزمونهاي مختلف در تحليل همبستگي و وابستگي و يا تهيه مدل رياضي مي انديشند و نسبت به اين امر كه آمار مي تواند با كمك نظريه هاي كاربردي مانند «تئوري تصميم»،«تئوري صف»، «كنترل كيفيت » و ... آنها را در اتخاذ تصميم بهينه كمك نمايد كم توجه هستند.
لذا« تصميم گيري» مديران به عنوان مهمترين شاخص يك مدير مبتني بر شاخص هاي مؤثر آماري است. ماحصل اين مشكلات در سازمانها و ادارات اين است كه « كارهاي آماري به اهل آن ارجاع نشود» و تصميمات همواره با تكيه بر خبره به جاي تكيه بر آمار اتخاذ مي شود. در فنون پيشرفته آماري وزن و ميزان نظر خبره در كنار علم ديده شده است.
 
* ماهيت آمار در مقايسه با ماهيت « تصميم مدير » يكسان نيست:
 
آمار در « بستر زمان» توليد مي شود در صورتي كه تصميم مدير در « لحظه» اتخاذ مي گردد چنانچه اين ويژگي آمار در ثبت مستمر داده ها متناسب با شاخص هاي تصميم مورد توجه قرار نگيرد، انتظار حضور آمار در لحظه تصميم توسط مدير تصميم گير انتظار بي موردي است.
معمولاً كمتر اين ويژگي در سيستم هاي كاري مورد توجه قرار گرفته است و مديران در شرايطي كه هيچ حمايت مستمري در بستر زمان انجام نمي دهند و بعضاً با دستورات جزمي نسبت به تداوم يا قطع برداشت ها و ثبت آماري اظهار نظر مي كنند، انتظار دارند در مقطع تصميم به آنها كمك شود. عدم حمايت مستمر از روند ثبت اطلاعات و آمار در نقاط توليد آنها، عدم توجه به ضرورت تعريف مفاهيم و يكسان سازي در اقلام آماري، عدم حمايت در مطالعات زيربنايي در تعيين گلوگاه هاي آماري از آفت هاي موجود آمار در بيشتر سازمان ها و ادارات مي باشد.
 
* جايگاه آمار درست تعريف نشده است:
 
اگر آمار تصميم ساز است، اگر فنون و روش هاي پيشرفتة آمار نقش مديريت تصميم را براي مديران تصميم گير به عهده دارند. اگر آمار ستون فقرات برنامه ريزي است و اگر آمار مي تواند در ارزيابي عملكرد و اثر بخش كليه واحدهاي سازماني مؤثر باشد. پس بايد در جايگاه سازماني اي قرار گيرد كه بتواند با كليه واحدهاي سازماني در تعامل قرار گرفته، با قدرت مدير ارشد سازماني نسبت به ضرورت هاي آماري و جمع آوري داده ها به موقع عمل نمايد و از اعمال نفوذ مديريتي مديران مياني در فيلتر كردن خروجي و تحليل هاي آماري و سياست زدگي در آنها ممانعت به عمل آورده و نگاه واقع بينانه از مسايل را منعكس كند. 
لذا جايگاه آمار فقط در حوزه هاي ستادي و با ارتباط مستقيم مديران ارشد موفق خواهد بود. بعضاً ديده مي شود به دليل نقش آمار در برنامه ريزي جايگاه سازماني آماري را در واحدهاي برنامه ريزي تعريف  مي كنند و يا به دليل اينكه آمار در روشهاي تحقيق اجتماعي و نظرسنجي بروز و ظهور دارد، آن را در واحد روابط عمومي تعريف مي كنند و ... بايد گفت كه آمار رشته ابزاري است كه در كليه ابعاد سازماني مي تواند ايفاي نقش كرده كمك تصميم گير مديران در سطوح مختلف باشد و لذا در كليه حوزه هاي كاري؛ كارشناسي آمار مي تواند حضور و كمك مؤثر داشته باشد.
اما اگر مركزيت آماري به مديران ارشد سازماني متصل نباشد، به ازاي هر سطح مديريتي كه از مديريت ارشد فاصله بگيرد به دليل محدوديت وظايف حوزه ها و وجود مناسبات اداري، حيطه وظايف آن محدود خواهد شد و ريسك اعمال نفوذ مديران مياني در نتايج تحليل افزايش يافته و نهايتاً اثر بخشي در سازمان را در اين مورد كاهش مي دهد.     

 
  • نوشته شده
  • در سه شنبه 20 شهريور 1386
  • ساعت 10
  • توسط مدیر سایت
نظرات شما
captcha refresh