دستاورد 50 سال نگاه کلیشه ای به شهرها و استفاده از «شابلون» برای توسعه شهرها، گرفتن هویت های «معمارانه» شهرها و پیدایش بخش های تازه توسعه یافته شهرها فاقد هرگونه تعریف و احساس و نقش ویژه شده است. یکسان سازی قانونگذاری در توسعه شهرهای امروزی به صورت محله های بنام «شهرک»، «کوی»، «فاز» گردیده و وجهه مشخصه همگی آنها «خوابگاهی» بودن و تکراری بودن و بی روح بودن فضاهای شهری است.
بهره وری؛
به امروز کاهش محسوس منابع انرژی و نهاده های پایه تولید، اشتغال و افزایش ثروت ملی، ضرورت تحصیل حداکثر فایده را از حداقل سرمایه گذاری در عموم بخش ها ایجاب می نماید. بنابراین هنر مدیریت امروزه شهرها که با هدف توسعه پایدار و فرصت های عادلانه شکوفایی تعقیب می گردد، قطعاً توجه به مقوله بهره وری و نهادینه کردن در ارکان تصمیم گیریها، برنامه ریزیها و اقدامات اجرایی است. به عبارت دیگر توسعه به هر قیمتی، ارزش محسوب نشده و از الزامات تداوم توسعه شهری در ابعاد اقتصادی که تحریک کننده سایر بخشها می باشد، به حداکثر رساندن بهره وری است. اما چون مکانیزم های پایش و ارزیابی مناسبی فعلاً طراحی و تعبیه نشده اند، مقوله بهره وری بیشتر جنبه تشریفاتی و کیفی به خود گرفته است.
زیر ساخت؛
قطعاً یکی از دلایل عمده گران تمام شدن کالاها و خدمات در شهرهای ما فقدان زیر ساخت های ارتباطی متوازن کشوری و منطقه ای بوده و در داخل شهرها از جمله عوامل تشدید کننده آلودگی هوا در شهرهای بزرگ ، عدم رعایت سلسله مراتب شبکه ارتباطی در فاز طراحی و اجرا می باشد. سفرهای درون شهری طولانی که از عمده دلایل آن عدم توازن شبکه ارتباطی و فقدان طراحی هندسی در معابر شهری می باشد، سالانه میلیونها و بلکه بیشتر از محل مصرف بی رویه سوخت و صرف زمان و استهلاک وسایط نقلیه شخصی و عمومی به اقتصاد ملی ضرر می رساند. در این بین فقدان کارهای پشتوانه ای فرهنگی برای اقدامات فنی در ارتباط با توسعه استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات کماکان انبوهی از شهروندان را در شرایط پیش گفته مجبور و ترغیب به پیگیری حضوری مطالبات خود از دستگاه های اجرایی می نماید.
کیفیت زندگی؛
تعدد مراکز تصمیم گیری و اجرا در حوزه مسائل اجتماعی، آموزش، بهداشت، تفریح به حدی زیاد است که عملاً بودجه های به ظاهر کلان تخصیص یافته در برنامه های ملی توسعه و برنامه های سالانه دولت به جای تمرکز به رفع نیازها، بیشتر در خدمت «عملکرد» سازی برای انبوه دستگاه های اجرایی در حوزه های یاد شده قرار می گیرد. وظایف دستگاه ها در این حوزه غیرشفاف ، متداخل و بی هدف و خروجی تعبیه شده اند و در یک کلام هیچ ساختار مشخص و سیستماتیکی بین برنامه ها و اقدامات حوزه مذکور از طرف دستگاه های مختلف مشاهده نمی شود.
حاشیه نشینی؛
فقر به ظاهر یک پدیده اقتصادی است ولی به زعم اینجانب و حداقل در حوزه موضوعی حاشیه نشینی، زاییده اقدامات بی برنامه عمران ملی و و فقدان باور به اجرا و پایش طرح آمایش سرزمینی در سنوات گذشته بوده است که منجر به پیدایش حاشیه نشینی های حاشیه شهر و حاشیه نشینی های وسط شهر شده است(!) فقدان انسجام مفهومی و ضابطه ای در طرح های توسعه شهری تبریز و وجود قوانین ناسخ و منسوخ بین بخش فی مابین وزارتین مسکن و شهرسازی و کشور از سال های اولیه انقلاب اسلامی ، باعث شده در شهر تبریز محلاتی پیدایش یافته و شکل بگیرند بدون هیچ گونه طرح و برنامه و نقشه و ... که امروزه شهرداری تبریز باید با سعه صدر تمام عیار نسبت به اصلاح و باز بازسازی آنها اقدام نماید. که انصافاً اگر از همان ابتدا توجه می شد و آن قسمت های شهر داخل محدوده قرا می گرفتند امروز چنان نبودند.
شهر در یک اکوسیستم معنی و مفهوم پیدا می کند. تا یک حدی شهر و محیط اطراف به تعامل برنامه ریزی شده شاید نیاز نداشته باشند. اما با گذشتن اندازه فیزیکی و جمعیتی شهر از یک آستانه مشخص، دیگر بدون توجه به مفهوم «منطقه شهری» شهر مذکو همیشه در معرض تهدیدهای زیست محیطی خواهد بود. برنامه ریزان و مدیران توسعه شهری باید با لحاظ ظرفیت های اکولوژیکی هر شهر با پیرامون آن نسبت به تعریف اندازه توسعه و نقش شهر و سمت و سوی شکوفایی شهر اقدام نمایند. بی توجهی به محیط زیست قطعاً دامن خواهد زد به پیدایش باتلاقی برای زندگی آرام و بی دغدغه شهری و به هر میزان شدت یابد، تمام منابع مالی و ... شهر را خواهد بلعید بدون آنکه تغییری یا افزایشی در شاخص های بهبود کیفیت زندگی شهری پیدا شود.
اصول شهرسازی؛
از نظر اصول اولیه شهرسازی و حوزه مسائل شهری، هر شهر یک مزیت نسبی منحصر بفرد دارد که بایستی تمام برنامه های توسعه شهر حول محور آن تدارک دیده شود. از نگاه ملی و سرزمینی تعریف نقش بعید و غیر متناسب برای شهر، ایجاد تضاد آشکار در زمینه های توسعه آتی شهر خواهد بود. بنابراین ضمن فقط انسجام ملی با استفاده از پتانسیل های نظریه «شبکه شهری» به طور مثال در شمالغرب کشور می توان به یک تصویر روشن از توسعه شهری محلی است یافت. در مقیاس تک شهر نیز یقیناً تاکنون نتوانسته ایم با ارایه الگوهای لایتغیر ملی نقش اساسی در شکوفایی و بالندگی و ارتقای کیفیت زندگی ایفا نماییم. بر این اساس نگاه حکومت و قانون گذار به شهرها باید معطوف به برجستگی های محلی و استعدادهای محلی بوده و تمامی ضوابط و مقررات ملی در حوزه شهرسازی و حتی ساختمان مورد بازنگری اساسی قرار گیرد. دستاورد 50 سال نگاه کلیشه ای به شهرها و استفاده از «شابلون» برای توسعه شهرها، گرفتن هویت های «معمارانه» شهرها و پیدایش بخش های تازه توسعه یافته شهرها فاقد هرگونه تعریف و احساس و نقش ویژه شده است. یکسان سازی قانونگذاری در توسعه شهرهای امروزی به صورت محله های بنام «شهرک»، «کوی»، «فاز» گردیده و وجهه مشخصه همگی آنها «خوابگاهی» بودن و تکراری بودن و بی روح بودن فضاهای شهری است.